استاد اکبر ساعتچی

 

استاد اکبر ساعتچی یکی از اساتید خط نستعلیق در عصر حاضر است. 

اشتراک:

دو حکایت از سواد دولتمردان قاجار


ليست سیويل

دو حكايت از سواد دولتمردان قاجار

در دوره‌ي اول مجلس شوراي ملي، در هنگام تنظيم بودجه‌ي مملكتي، چون غالباً صحبت از حقوق دربار و مقام سلطنت مي‌شد، اصطلاح «ليست سيويل» كه يك اصطلاح فرانسوي است دائماً از دهان وكلا خارج مي‌گرديد.

اشتراک:

میرزا حسن رشدیه

 چگونگي مرگ ميرزا حسن رشديه

ميرزا حسن رشديه باني مدارس نوين در ايران؛ از كساني بود كه در شهرهاي تبريز؛ مشهد و تهران مدارس جديد را تشكيل داد و با جمود و مخالفين آگاه و ناآگاه تعليم و تربيت مبارزه كرد. از نكات جالب اينكه وي در مدارس خود زماني را نيز به آموزش حرفه‌هايي مانند قاليبافي به دانش آموزان اختصاص داده بود. چگونگي مرگ اين آزاد مرد باعث تأسف است.

اشتراک:

میرزا محمدرضا کلهر

 


میرزا محمدرضا کلهر از خوشنویسان صاحب‌نام در خط نستعلیق در زمان قاجار بود.

اشتراک:

آثار درویش عبدالمجید طالقانی - استاد خط شکسته نستعلیق

 



عبدالمجید طالقانی یکی از نوادر تاریخ خوشنویسی ایران در عرصه‌ی خوشنویسی شکسته نستعلیق است.

اشتراک:

دو حکایت از ابراهیم خان کلانتر-اعتمادالدوله



همه جا با خاندان شما، حتي در جهنم!!! 

اشتراک:

مصدق کبیر در دادگاه لاهه


 
می گویند زمانی که قرار بود دادگاه لاهه برای رسیدگی به دعاوی انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشکیل شود
اشتراک:

قتل سرسلسله قاجار

 

آغا محمدخان قاجار سرسلسله پادشاهان قجری است که زندگی‌اش با حوادث عجیب و جالبی گره خورده است.

اشتراک:

حکایت دل و جان از خواجه عبدالله انصاری

 حکایت دل و جان




         خواجه عبدالله ‌انصاری میگوید:
اشتراک:

حکمت و پند

یكی از مریدان عارف بزرگی، در بستر مرگ استاد از او پرسید:

اشتراک:

طنز سیاسی

 

اندر فوائد بادمجانات:

والله چی بگم!

ما که سر در نیاوردیم. نمیدانیم چرا این خبرنگارها دنبال یک « بشکن » هستند تا دنبال این و آن بدوند و های و هوی راه بندازن. قدیمی‌ها راست میگفتن که اگه دستتو تا آرنج عسل بکنی و بذاری تو دهن این خبرنگار‌ها، باز گاز میگیرن!  چنان یک کلاغ و چهل کلاغ میکنن و از کاهی کوهی درست میکنن که آدم دیگه به هیچ خبرگزاری اعتماد نداره. دیگه به حرف راست این خبرنگارا هم نمیشه پا سفت کرد! اصلن میدونین چیه؟ من میگم علت گرونی دلار و سکه همین خبرنگارها هستن! علت این همه گرونی  مواد و بدبختی و فقر و نداری در کشور، علت اینکه حقوق و مزایای کارمندان پرداخت نمیشه و کارگرها اعتراض و اعتصاب می‌کنن همین خبرنگارها هستن... اصلا علت اصلی  برجام و اینکه تعهدات اون عملی نشد همین خبرنگار ها هستن... همین روزاس که چند تا از همین خبرنگارا رو به جرم مافیای خبرنگاری و یا سلطان خبرنگاران دستگیر کنن و ممنوع الخبر کنن!

مثلن همین یک خبر یک جمله‌ای  را گوش کنین و تا ته قضیه رو بخونین؛

« توزیع بادمجان رایگان در بین اهالی روستاهای نظرآقا در بخش سعدآباد از توابع شهرستان دشتستان استان بوشهر»

یکی نیست به این خبرنگار بیکار بگه که مگه تو این کشور خبر کم داریم که سراغ بادمجان رفتی؟ این بادمجان هم شده مرغ عزا  و عروسی خبرنگارها! چرا از مرغ کیلویی ۳۵ هزار تومن خبر نمیزنی؟ چرا دنبال گوشت قرمز و سفید نمیری و خبر نمیدی؟ واقعا بیکاری؟  چرا از دلار و سکه و اختلاس و دزدی و چپاول و ژن خوب و آقا زاده‌ها نمیگی؟ چرا از قاچاق گاو و گوسفند به کشورهای خلیج نمیگی؟ چرا از هزار و یک بدبختی مردم گزارش تهیه نمیکنی؟

از یک طرف مقام بادمجان را تا سفره ناصرالدین شاهی  بالا میبرن از طرف دیگه  با اینجور خبرسازی ، بادمجان را مضحکه عام و خاص میکنن!. 

از یک طرف هر چی آدم جون سخت و «رستم نشان»  رو به بادمجون بم تشبیه میکنن از طرف دیگه به هر چی آدم بی سر و پایی که همیشه خوش و خرمه و در مقابل بدبختی‌ها و بز بیاری‌های دیگران، ککش هم نمیگزه میگن بادمجون بم آفت نداره!! یا به آدمهایی که درناز و نعمت زندگی میکنن و هیچ درد و غمی ندارن لقب بادمجون بم را میدن!!

واقعا ما که نفهمیدیم..

البته شاید تقصیر قدیمی‌ها هم باشه و بالا غیرتن نباید تمام کاسه و کوزه‌ها را سر این خبرنگارها شکوند. چون بالاخره اونها هم به دهن بزرگترهاشون نگاه میکنن و از اونها یاد گرفتن.

نشنیدین که شاعر گفته: دستم بگرفت و پا به پا برد!

حتی در گذشته‌های دور، این بادمجون در سیاست خارجی ما تأثیر بسیار مثبتی داشته و حرف اول رو میزده! یعنی برای خودش کسی بوده و در اون دوران سری در میان سرها داشته.

یکی از معلمان مدرسه دارالفنون به نام نظر آقا یمین السلطنه تعریف میکرد: « وقتی من خیلی جوان بودم  و در وزارت خارجه مترجم بودم میرزا تقی خان امیرکبیر هر وقت سفرای خارجه را می‌پذیرفت مرا برای مترجمی احضار میکرد. در یکی از ملاقاتهای بین امیرکبیر و سفیر روس حادثه جالبی اتفاق افتاد. وزیر مختار روس در یک موضوع سرحدی،  تقاضای بی‌مناسبتی داشت. امیر که معمولا به این تقاضاها گوش نمی‌داد وقتی مطلب وزیر مختار روس را ترجمه کردم در جواب گفت از وزیر مختار روس بپرس که « هیچ کشک بادنجان خورده‌ای؟« وزیر از این سؤال تعجب کرد و گفت: بگویید خیر! امیرگفت: « پس به وزیر مختار بگو؛ ما در خانه‌مان یک فاطمه خانم‌جانی داریم که کشک و بادنجان خوبی درست میکند و امروز هم کشک بادنجان درست کرده. یک قسمت هم برای شما خواهم فرستاد تا بخورید و ببینید چقدر خوبست! آی کشک بادنجان، آی فاطمه خانم جان! وزیر مختار گفت: « بگویید ممنونم. اما در موضوع سر حدی چه میفرمائید؟» من سخنان او را برای امیر ترجمه کردم. امیر گفت به وزیر مختار بگویید: «آی کشک و بادنجان، آی فاطمه خانم جان» و همین طور ادامه داد تا بالاخره چون وزیر مختار دید که غیر از آی کشک و بادنجان، آی فاطمه خانم جان» جواب دیگری دریافت نمی‌دارد با کمال یأس از جا برخاسته مرخصی گرفته تعظیم نمود و رفت!!

ملاحظه فرمودین؟! با چشم خودتون دیدین که بادمجان چگونه در سیاست خارجی دولت علیه ایران تأثیر داشته و دولت فخیمه روس رو به کشک هم حسابش نمی‌کرده؟ دیدین همین بادمجان را که خبرنگارهای امروزی به سرش میزنن چطوری یک مسئله‌ی بغرنج مرز بین دو کشور ایران و روس را حل کرد؟

حالا این خبرنگارها بزنن تو سر این بادمجان و ارج و قرب اونو کم کنن!  از ما گفتن بود و از شما نشنفتن!

فردا روزی اگه همین روحانی به جای تعهدات برجام،‌ بادمجان به شما داد تعجب نکنین ها!

اگه به جای نفت در سفره هر خانوار ایرانی یک کیلو بادمجان برای هر نفر صغیر و کبیر هدیه نداد هر چی دیدید از چشم خودتون دیدین!

اگه به جای حقوق‌های معوقه و حق بیمه و حق خانوار و عیدی و پاداش و ... بادمجان را به شما پیشکش نکرد!

اگه به جای واکسن کرونا و ماسک ضد کرونا و دارو و درمان آب بادمجان را به شما تزریق نکرد!

اگه ما به ازاء میلیاردها اختلاس آقازاده‌ها و از ما بهترین‌ها به فقیر و فقرا یک کیسه بادمجان نداد!

اگه ما به ازاء گرانی نان و گو.شت قرمز و گوشت ماهی و گوشت مرغ و لبنیات و ... (‌ که البته چندان هم ضروری نیستن!!) به شما بادمجان مجانی تعارف نکرد؛

اگه در مقابل تمام درخواستها و تقاضاهای مردم،‌ بادمجان حواله شما نکرد هر چه میخواهید بگویید.

میرزا بنویس

اشتراک:

 


داستان ناصرالدین شاه و کریم شیره‌ای

می گویند روزی ناصرالدین شاه به کریم شیره ای گفت نام ابلهان عمده تهران را بنویس ! کریم گفت به شرط آنکه نام هر کسی را بنویسم عصبانی نشوی و دستور قتل مرا صادر نکنی !  شاه به کریم شیره ای قول داد.

اشتراک:

زنجبیل در آذربایجان - خواندنی‌های تاریخی


خواندنی‌های تاریخی

«در آذربایجان زنجبیل را درمان دل‌درد می‌شناختند و کسی‌ که دلش درد می‌کرد زنجبیل به او می‌خورانیدند.

اشتراک:

نون و القلم- مقاله ادبی

ن و القلم و ما یسطرون...
سوگند به قلم و بدانچه می نگارند...

ایمان به معاد از اصول جهانبینی و  انسان شناسی توحیدی است. اصول خدشه ناپذیری که هر انسان موحدی در پذیرش آن ناگزیر است که از برترین ویژگیهای آن پاسخگو بودن نسبت به مسئولیتهای انسانی اوست.

اشتراک:

عروسک من - نوشته ادبی

عروسک من!


عروسک من چشمانت را ببند و دنیا را نبین! 
اشتراک:

طنز/ دربار فتحعلیشاه قاجار

 



قربان! شمشیر مکش که عالم خراب خواهد شد

اشتراک:

میرحسین خوشنویس باشی



میرحسین خوشنویس باشی فرزند سید علی تهرانی از خوشنویسان بنام دوره‌ی ناصری 

اشتراک:

استاد سید حسین میرخانی



استاد سید حسین میرخانی (۱۲۸۶–۱۳۶۱ه‍. ش) استاد برجسته‌ی خوشنویسی، رئیس و استاد ارشد و از بنیان‌گذاران انجمن خوشنویسان ایران بود.
اشتراک:

عمادالکتاب

عمادالکتاب

میرزا محمدحسین سیفی قزوینی ملقب به عمادالکتاب از استادان بنام خوشنویسی نستعلیق در صد سال اخیر بود.

اشتراک:

میرزا غلامرضا اصفهانی



میرزا غلام‌رضا اصفهانی (۱۲۴۶-۱۳۰۴ هجری قمری) از استادان خوشنویسی ایرانی و خط نستعلیق و شکسته‌نستعلیق 
اشتراک:

پربیننده‌ترین مطالب

Featured Post

۲مرداد ۱۳۷۹ درگذشت احمد شاملو شاعر شاعران خورشید درخشان آسمان ادب ایران

  احمد شاملو ( ۲۱ آذر ۱۳۰۴ – ۲ مرداد ۱۳۷۹) متخلص به الف. بامداد و الف. صبح، شاعر، فیلم‌ساز، روزنامه‌نگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگ‌نویس و از ...

Advertisement

Main Ad

جدیدترین مطالب