ابراهیم حشمت طالقانی (زاده ۱۲۶۴ روستای شهراسر (طالقان)-درگذشته ۲۱ اردیبهشت ۱۲۹۸ رشت) مشهور به دکتر حشمت و ملقب به «حشمت الاطباء» و «سردار حشمت»، فرزند عباسقلی بود. وی اهل روستای شهراسر طالقان شناخته میشود. او از سران نهضت جنگل بود که از آغاز تشکیل این نهضت با آن همکاری میکرد و چندی از طرف هیئت اتحاد اسلام که شورای رهبری نهضت جنگل محسوب میشد، به حکومت لاهیجان منصوب شد.
دکتر حشمت همیشه در اندیشه خدمت به مردم منطقه و رشد
فرهنگ مردم بود و در تماس با روشنفکران و آزادیخواهان رانکوه (لنگرود و رودسر) و
همزمان با دایر کردن «نظام ملی» در لاهیجان، از آنان برای گسترش فرهنگ و آبادانی
منطقه و نیز ایجاد راههای ارتباطی و کمک به تهیدستان و توجه به بهروزی دهقانان یاری
میطلبید.
دکتر حشمت در روز چهاردهم اردیبهشت سال ۱۲۹۸ شمسی برابر با یازدهم شعبان ۱۳۳۷ قمری و دوم ماه مه ۱۹۱۹ میلادی اعدام شد.
پیکر او را کاس آقا حسام معروف به خیاط که از آزادیخواهان
قدیمی مقیم رشت بود تحویل گرفت و در گورستان محله چلهخانه به خاک سپرد.
فریدون کشاورز نماینده بندر انزلی در دورهی چهاردهم مجلس
شورای ملی در مصاحبه با تاریخ شفاهی خاطراتش را از صحنهای اعدام دکتر حشمت اینگونه
نقل میکند:
روز اعدام دکتر ابراهیم حشمت
...تیمورتاش وقتی
که حاکم گیلان بود وارد مذاکره با کوچک جنگلی شد برای خاطر اینکه گویا اصلاح بکند
وضع را و کوچک جنگلی از مخالفتش با حکومت مرکزی تهران دست بردارد.
قرار شد که یک نماینده از آنجا، از جنگل، بیاید و با حاکم
گیلان صحبت بکند. این نماینده دکتر [ابراهیم]
حشمت [الاطبا] بود. دکتر حشمت آمد به گیلان و با او صحبت کرد و توقیفش کردند و به
دارش کشیدند. سردار معظم خراسانی (تیمورتاش) به دارش کشید. من این منظره دار کشیدن
دکتر حشمت هیچوقت [از] یادم نمیرود برای خاطر اینکه در میدانی که در رشت آنموقع
بود و باز هم به نظر من بسیار بزرگ میآمد،
برای اینکه من بچه بودم و اسمش قرق کارگزار بود برای خاطر اینکه شعبه وزارت خارجه
تهران یا شعبه کنسولگری یکی از کشورها...
کنسولگری یکی از کشورها در این میدان بود. برای این هم گویا
میگفتند قرق کارگزار. شاید کارگزار نماینده وزارت خارجه بوده که آنموقع مثلا
برای مسافرت به باکو و روسیه و اینها دخالتهایی داشت. چون آنوقت مثل اینکه
پاسپورت نبود تا آنجایی که من یادم هست.
درست یادم نیست ولی گمان میکنم پاسپورت نبود.
من خوب یادم هست که عده خیلی زیادی دراین میدان جمع شده
بودند. از زن و مرد و بچه. و من بالای یک بالکنی که مشرف به این میدان بود خیلی
نزدیک، شاید سی متر از محل دار چهل متر از
محل دار بیشتر فاصله نداشت. دوستی داشتم که اسمش خوب یادم هست، محمودآقا، ولی فامیلش
یادم نیست. محمودآقا که پدرش آخوند بود این هم یادم هست و من منزل این همکلاس
دبستانیم رفتم بالای بالکن و ناظر به دار کشیدن دکتر حشمت شدم. عده زیادی آنجا
جمع بودند، من الان که پیش خودم میگویم چون بچه بودم خاطره بچگیام است، شاید
مثلاً بیش از هزار نفر بودند.
عده زیادی در این میدان جمع شده بودند. الان به نظرم میآید
قاعدتاً بایستی بیش از پانصد ششصد نفر شاید هم هزار نفر بودند، مرد و زن. محافظین دار و دکتر حشمت شاید ده نفر، پانزده
نفر هم نبودند و اگر این مردم شم سیاسی
مثلاً این روزهای ایران را داشتند کافی بود که بریزند دکتر حشمت را نجات دهند و به
حضورتان عرض کنم هیچکس هم هیچ کاری نمیتوانست بکند. دکتر حشمت را آوردند به پای
داری که در وسط این میدان به پا شده بود.
خیلی خوب منظرهاش یادم هست.
مردی بود نسبتاً کوتاه قد در حدود کوتاه یا متوسط،
چهارشانه با ریش انبوه و موی سر خیلی زیاد افتاده تا پشت گردن. آمد به پای دار و
تقاضا کرد که نماز بخواند. چون جنگلیها غالبشان نمازخوان مسلمان بودند. تقاضا کرد
نماز بخواند، پای دار نماز خواند، بعد از اینکه نماز خواند خودش بدون کمک کسی رفت
بالای چارپایهای که زیر طناب دار گذاشته بودند. طناب دار را گرفت و خیلی خوب نظرم
هست که ریشش را با دست بلند کرد وحلقه طناب دار را به گردنش انداخت و پا زد به
چارپایه و جلادی که آنجا بود طناب دار را بالا کشید. مردم به گریه کردنشان ادامه
دادند توی سر خودشان میزدند ولی عکسالعملی اصلا از مردم که به نظر من خیلی
مطمئنا به جنگلیها علاقه داشتند، هیچ گیلانی باشرفی بیتفاوت نسبت به دکتر جنگلیهای
آنموقع نبود، ولی با وجود این هیچ عکسالعملی از خودشان نشان ندادند و دکتر حشمت
به دار کشیده شد.
بخشی از مصاحبه فریدون کشاورز (۱۲۸۶-۱۳۸۵) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه
هاروارد، نوار دوم
تاریخ مصاحبه: ۱۳ آذر ۱۳۶۱
مصاحبه کننده: حبیب لاجوردی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر