....
در این میان
شهرها به برگزیدن نمایندگان میکوشیدند که با نمایندگان برگزیده شده از تهران مجلس
را برپا گردانند. از آنسوی یک چیز تازهای در ایران، روان گردانیدن قانون « سجل
احوال » میبود.دولت مردم را ناگزیر میساخت که هر خاندانی نامی برای خود
برگزیند. در ایران چنین چیزی نمیبود. در اینجا هر کسی با نام نخست خود خوانده شدی
و برای شناخته بودن از میان دیگر همنامان نام پدرش یا زادگاهش نیز آورده شدی.
مثلا: « احمد پسر حسن» یا « رستم کرمانشاهی » کسانی لقلبهایی نیز از فلان السلطنه
و بهمان الوزراء و فلان الشریعه و بهمانالدین و مانند اینها داشتندی که به آنها شناخته
گردیدندی. یک چیز شگفتی آن فزونیها میبود که به پیش یا پس نامها افزوده
شدی، همچون میرزا، سید، شیخ، آخوند، ملا،
ارباب، خواجه، حاجی، مشهدی، کربلایی، خان، بیک و مانند اینها. رویهمرفته یک آشفتگی
بزرگی در این زمینه پدیدار میبود.
کنون بیآنکه به
آن، آشفتگی چاره کرده شود دستور برگزیدن یک نام خاندانی داده میشد و نتیجه آن میبود
که یکمیدان نوینی برای هوسبازی باز گردد و هر کسی تواند یک کلمه دیگری از با معنی
و بی معنی به روی کلمههای بسیار نام خود بیفزاید. برای مردم و روزنامهها سرگرمی
تازه پیدا شده بود.
این قانون از
اروپا گرفته شده و برگزیدن یک نام خاندانی دو سود با خود میدارد؛ یکی آنکه از
کدام خاندان بودن هر کسی از نامش شناخته شود. دیگری آنکه ناشناختگی در میان نباشد.
زیرا در یک شهر که صد تن احمد نام هست چون بگوییم « احمد» شناخته شده نخواهد بود
ولی چون بگوییم: « احمد فرامرزی » چون یکتن بیشتر نیست ناگزیر شناخته خواهد بود.
سجل احوال و
پیشینهی نامگذاری در ایران تاریخ ۱۸
ساله آذربایجان ۸۱۸
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر