در مراغه حاجی میرزا حسن شکوهی از سالها در این راه میکوشیده
و با روزنامهها پیوستگی میداشته و او در بارهی انجمن مراغه مینویسد: «
نمیدانستند و نمیفهمیدند که مشروطه چیست؟ کتابچه قانون اساسی چون به مراغه آمد
ابدا معنی فصول او را نمیفهمیدند و تعجب میکردند که اینهمه شورش در سر این فصول
بیهوده به چه میارزید» مینویسد: مردم تو گویی چنین میدانستند که اعضای انجمن با
ایشان نماز جماعت خواهند گزارد و یا مسائل شرعی یاد خواهند داد که در تقدس و تدین
ایشان دقت زیاد میکردند.
در این میان در اردبیل یک داستان شگفتی پیش آمد و آن
اینکه بر سر، برپا کردن انجمن، جنگ حیدری و نعمتی برخاست.
از چیزهای افسوسآور در تاریخ ایران داستان دو تیرگی
حیدری و نعمتی است. از زمان درازی شهرهای ایران دچار چنین دو تیرگی بودهاند.
بدینسان که در هر شهری مردم به دو دسته بودهاند. یکی حیدری و دیگری نعمتی. هر
دستهای با آن دیگری همیشه در هر کاری همچشمی و دشمنی مینمودهاند و به اندک
بهانه به کشاکش برمیخاستهاند و زد و خورد میکردهاند.
در اردبیل بر سر بر پاکردن انجمن کار به کشاکش و زد و
خورد انجامید. چگونگی آنکه در آغاز مشروطه حکمران اردبیل ساعدالملک بود که یکی از
نزدیکان محمد علیمیرزا و خود مرد ستمگری میبود. مردم از دست او به ناله برخاستند
و بدارالشوری و به انجمن ایالتی تبریز تلگرافها کردند. انجمن پافشاری نمود تا او
را برداشتند و پس از آن بود که تلگرافی به میرزاعلی اکبر آقا مجتهد بزرگ آنجا کرده
و درخواست نمود که انجمن ولایتی برپا گرداند. میرزا علی اکبر آقا مردم را در مسجد گرد
آورد و تلگراف را به آنان خوانده و به همدستی آنان انجمنی برپا کرد. ولی چون میرزا
علی اکبر آقا از سوی نعمتیان میبود حیدریان به همچشمی برخاستند و آنان نیز به
پیشوایی حاجی میرزا ابراهیم آقا انجمن دیگری پدید آوردند و نادانی از دو سو، دشمنیها
نمودند و هر روز در مسجدها گرد آمده و ناهار نیز در آنجا میخوردند و به نام همچشمی به نمایشهایی برمیخاستند...
تاریخ مشروطه احمد کسروی- تکجلدی صفحه ۲۰۸
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر