هر کس از هر صنف و طبقه از هر مضاف و مضاف الیهی لقب خواست با مناسبت و بی
مناسبت تصویب کرد و ناصر الدین شاه هم تصویب کردههای او را به صحهی خود قوت
قانونی داد و بالاخره در سلطنت مظفرالدین شاه کمتر کسی بود که دستش به جایی برسد و
لقب نداشته باشد.
مثلا نصر، نصرت، نصیر، ناصر، منصور، انتصار، منتصر، مستنصر، با مضاف الیههای
السلطنه، الدوله، الملک، السلطان، الممالک، الملوک، الخاقان، الوزراء، الایاله،
العداله، الحرم، النظاره، البکاء، الاشراف التجار، الاطباء، الحکماء، العلوم،
الشریعه، الاسلام، العلماء، الفقهاء، الواعظین، المتکلمین، الذاکرین، الشعراء،
الادباء، السادات القراء، الحفاظ، الکتاب، الخطاطین، الحاجیه، دیوان دفتر، لشکر
حضور، خلوت، حضرت، دربار، و حتی دواب هم قابلیت لقب داشت. از ضرب این هشت مضاف در
چهل مضاف الیه به رقم سیصد و بیست میرسیم. بنابر این از یک ماده نصر سیصد و بیست
لقب تولید میشد که از طبیب بی سواد سر محله و آخوند مدرسه و شاگرد روضه خوان و
قاری و سید نیزه باز و حاجی عمه جانها تا
وزراء و رجال و شاهزادگان همه جور اشخاص می توانستند با این ترکیبات برای خود
عنوانی پیدا کنند و دلخوش باشند.
خاطرات عبدالله مستوفی صفحه ۴۵۸ جلد اول
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر