به تاریخ ١١ سپتامبر ١٩٧٣، دولت سالوادور آلنده، رئیس جمهور دموکراتیک و منتخب شیلی طی کوتادی خونین نظامی تحت رهبری جنرال آگوستو پینوشه که مستقیما توسط «سی.آی.ای» حمایت و دیکته میشد ساقط شد. با سرنگونی دولت مترقی شیلی، سه دهه تمام فاشیزم و ترور و کشتار بر شیلی سایه افکند و هزاران آزادیخواه و دگراندیش زندانی و «ناپدید» شدند.
باوجود تلاش امریکا برای جلوگیری از محاکمه پینوشه، او بالاخره در سال ١٩٩٧ به جرم جنایت علیه بشریت و فساد مالی بازداشت و تحت محاکمه قرار گرفت اما پیش از اعلان نتیجه محکمه در اثر بیماری در سال ٢٠٠٦ به زباله دان تاریخ رفت.
در روز کودتا و در حالیکه کاخ ریاستی تحت بمباردمان نظامیان قرار داشت،
آلنده از طریق رادیو «ماخایهنس» که از مقر ریاست جمهوری پخش میشد آخرین نطقش را
به گوش مردمش رسانید که باوجود دردناک بودنش از بسی جوانب الهامبخش و ستایش
برانگیز است. از لابلای این نطق کوتاه میتوان وجدان بیدار، روحیه ازخود گذشتگی و
تعهد یک رهبر راستین به نادارترین لایه های جامعهاش را حس کرد. ترجمه کامل آن را
از «کتاب جمعه» به سردبیری احمد شاملو عینا نقل میکنیم:
آخرین نطق آلنده سالوادور رهبر دموکراتیک مردم شیلی
نویسنده: آلنده سالوادور
سربازان شیلی را، سر فرماندهان افتخاری را، دریاسالار مِرینو را که سرخود
فرماندهی نیرویِ دریایی را اشغال کرده، آقای مِندوزا، ژنرالِ قسیالقلبِ فرومایه -
کسی که همین دیروز وفاداری خود را نسبت بهدولت اعلام کرد و اکنون او نیز خود را
بهسمت ژنرال فرماندهی پلیس ویژه شیلی منصوب کرده است.
در برابر چنین حقایقی، تنها میتوانم یک چیز بهکارگران بگویم: «من تسلیم
نخواهم شد!»
در مواجهه با تصمیمی تاریخی، در این برزخ، بهخاطر وفاداری بهخلق زندگی
خودم را فدا میکنم، و با اطمینان بهشما میگویم که یقین دارم دانههایی که بهدست
ما در وُجدانهای شریف هزاران هزار شیلیائی کشته شده است هیچگاه از میوه بارآوردن
باز نخواهد ماند.
نظامیها نیرومند هستند، آنها قادرند مردم را بهاسارتِ خود درآورند اما
رَوندِ تکامل اجتماع را نه با جنایت مانع میتوان شد نه با زور.
تاریخ در کنار ما است و مردمند که آن را میسازند.
کودتاچیان نظامی نوکر امریکا هزاران جوان آزادیخواه شیلی را در اولین روزهای حاکمیت شان شکنجه و به قتل رسانیدند. یکی از قربانیان این جنایات ویکتور خارا آوازخوان مردمی و پرشور آن کشور بود |
میخواهم از شما بهخاطر وفاداری و صداقتی که همواره نسبت بهمن نشان
دادهاید سپاسگزاری کنم. سپاسگزاری بهخاطر ایمان و اعتمادی که بهمردی دادید که
تنها مُفسّر آرزوهایِ بزرگ عدالت بود و در اظهاراتش احترام بهقانون اساسی و
حکومتِ قانون را وجههٔ همتِ خویش قرار داد و بهاین تعهّد پیوسته وفادار ماند.
در این لحظات نهایی آخرین چیزی که میتوانم بهشما بگویم این است که
امیدوارم از این رویدادها بیاموزید: سرمایهٔ خارجی و امپریالیزم همراه
با ارتجاع فضای مناسبی برای نیروهای مسلح فراهم آورده است تا به سُنّتهایِ مرسوم خود پشت کنند؛ سُنتهایی
که ژنرال اشنایدر آموزش داده بود و
فرمانده آرایا بار دیگر آنها را تصریح و تأکید کرده بود. آنان هر دو قربانیانِ
همان شرایط هستند، قربانیان همان افرادی که اکنون پشت سرشان در انتظار ایستادهاند
تا قدرت خود را دوباره از طریق مداخلاتِ بیگانه، برای ادامهٔ دفاع از امتیازات و منافع
عظیمشان بهدست آورند.
بیش از همه روی سخنم با زنِ صبور سرزمینمان است، با زن دهقان که بهما
ایمان داشت، با زن کارگر که بیش از حدِ انتظار کار میکرد، بهمادر که از توجه
عمیق ما بهفرزندانش آگاه بود.
روی سخنم با اهل حرفههای آزاد است که چون وطنپرستان رفتار کردند؛ بهآنها
که تا چند روز پیش مبارزه را علیه شورشی که بهوسیلهٔ اصناف حرفهای اداره میشد
ادامه دادند. این قشر از اصناف بهوجود آمد تا از امتیازاتی که سیستم سرمایهداری که
بهشمار کوچکی از افراد بود، دفاع کند.
من با جوانان سخن میگویم، با آنها که سرود خواندند، با آنها که روح
مبارزهجوی خود را بهما ایثار کردند.
من با انسان شیلیایی سخن میگویم؛ با کارگر، با دهقان، با روشنفکر، با
آنان که شکنجه و آزار خواهند دید چرا که فاشیسم زمان درازی در وطن ما زیسته است:
در اعمال تروریستی، انفجار پلها و قطع خطوطِ آهن و خرابکاری در لولههای نفت و
گاز.
نظر بهسکوتِ کسانی که موظف بهاجرای... (این بخش از گفتههای آلنده، بهجهت
غرّش انفجارها شنیده نمیشد.) - تاریخ دربارهٔ آنان داوری خواهد کرد.
بدون تردید فرستندهٔ ماخایهنس محکوم بهسکوت خواهد شد و طنینِ آرام صدای من بهگوش
شما نخواهد رسید: این اهمیتی ندارد. امّا شما بهچند نظر شنیدنِ صدای مرا دنبال
خواهید کرد؛ من همیشه با شما خواهم بود؛ دست کم در شما خاطرهٔ انسانی موقر و شایسته را
که بههمبستگی کارگران وفادار بود برجای خواهم نهاد.
مردم باید از خود دفاع کنند اما نباید قربانی شوند. مردم نباید بهخود
اجازه دهند که درهم شکنند یا از میان برداشته شوند، مردم نباید بهخود اجازه دهند
که تحقیر شوند.
کارگران وطنم!
من بهشیلی و سرنوشت آن ایمان دارم. شیلیائیهای دیگری خواهند آمد و بر
این دقایق تیره و تلخ که خیانت در کارِ اِعمالِ خویش است غلبه خواهند کرد. شما
باید این را بدانید که دیر یا زود و خیلی زود خیابانهای پهناور گشوده خواهند شد
تا در آنها انسانهای آزاد برای ساختنِ یک جامعهٔ بهتر رِژه روند.
این آخرین حرفهایم است بییقین فدا شدنِ من بیهوده نخواهد بود. من حتم
دارم که این، دست کم درسی اخلاقی خواهد بود که خیانت، بُزدلی و جنایت را محکوم
خواهد کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر