سبب توبه‌ی شیخ عطار

 


جامی در نفحات الانس میگوید: سبب توبه‌ی وی آن بودکه روزی در دکان عطاری مشغول و مشعوف معامله بود. درویشی به آنجا رسید و چند بار شیئألله گفت. وی به درویش نپرداخت. درویش گفت: ای خواجه تو چگونه خواهی مرد؟ عطار گفت: چنان که تو خواهی مرد.

مرد درویش گفت: تو همچون من توانی مرد؟ عطار گفت: بلی. درویش کاسه‌ی چوبین داشت. زیر سر نهاد و گفت:‌ الله و جان بداد. عطار را حال متغیر شد و دکان بر هم زد و به این طریقه در آمد.

دولتشاه در تذکره الشعراء میگوید که پدر وی عطار بود و وی نیز همان پیشه‌ی پدر داشت. روزی که در دکان خود نشسته بود و غلامان در بر او ایستاده بودند ناگاه دیوانه‌ای رسید وتیز دردکان نگریست و آب در چشم گردانید و آه کشید. عطار او را گفت: چه خیره مینگری؟ مصلحت آن است که زود در گذری. دیوانه گفت: ای خواجه،‌ من سبکبارم و به جز خرقه‌ای هیچ ندارم. زود از این بازار میتوانم گذشت. تو تدبیر اثقال و احمال خود کن و از روی بصیرت فکری به حال خود کن. گفت: چگونه میگذری؟ گفت: اینچنین و خرقه از برکند و زیر سر نهاد و جان تسلیم کرد. عطار تغییر حالت داد و دکان را بست و روی از جهان برکشید.

قولی دیگر:

اما سبب توبه شیخ آن بود که پدر او، عطاری عظیم و با قدر و رونق بود و بعد از وفات پدر، او به همان طریق به عطاری مشغول بودی و دکان آراسته داشتی. چنانکه مردم را از تماشای آن چشم منور و دماغ معطر شدی. شیخ روزی خواجه‌وش بر سر دوکان نشسته بودی و پیش او غلامان چالاک، کمر بسته. ناگاه دیوانه‌ای بلکه در طریقت فرزانه‌ای به در دوکان رسید و تیز تیز در دوکان او نگاهی کرد، بلکه آب دو چشم گردانیده آهی کرد. شیخ درویش را گفت: چه خیره می نگری! مصلحت آنست که زود در گذری! دیوانه گفت: ای خواجه من سبکبارم و به جز خرقه هیچ ندارم. من زود از این بازار می‌توانم گذشت. تو تدبیر اثقال و احمال خود کن و از روی بصیرت فکری بحال خود کن. گفت: چگونه میگذری؟ گفت: اینچنین! و خرقه از برکند، زیر سر نهاده جان به حق تسلیم کرد. شیخ از سخن مجذوب پر درد گشت و دل او از خشکی بوی مشک گرفت. دنیا بر دل او همچو مزاج کافور سرد شد و دوکان را به تاراج داد و از بازار دنیا بیزار شد. بازاری بود بازاری شد. دربند سودا بود سودا در بندش کرد. ترک دنیا گرفته به مجاهدت و معاملت مشغول شد.


اشتراک:

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پربیننده‌ترین مطالب

Featured Post

۲مرداد ۱۳۷۹ درگذشت احمد شاملو شاعر شاعران خورشید درخشان آسمان ادب ایران

  احمد شاملو ( ۲۱ آذر ۱۳۰۴ – ۲ مرداد ۱۳۷۹) متخلص به الف. بامداد و الف. صبح، شاعر، فیلم‌ساز، روزنامه‌نگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگ‌نویس و از ...

Advertisement

Main Ad

بايگانی وبلاگ

جدیدترین مطالب