ایرانیان در دوره های باستانی لقبهای شغلی مانند سپهبد و سپهدار و سپهسالار و دیواندار و بارسالار و پرده دار داشتهاند. اما القاب توصیفی از دوره ی سلطهی عرب در ایران متداول شده و ریشه و اصل آن هم همان لقبهای وصفی است که عرب رسم داشته در دنبال اسامی محترمین و معروفین میآورده است.
مصطفی و مرتضی و مجتبی و سیدالشهداء و زینالعابدین و باقر و صادق و کاظم و رضا و
تقی و نقی و زکی و مهدی تمامی القاب وصفی است که بزرگان دین ما داشتهاند. بعضی هم
بودهاند که القاب وصفی آنها مانند اشج و اعرج و اشتر و افطس و اعور از نقصی که در سر و صورت و اعضاء داشتهاند
حکایت میکرده است. خلفای عباسی برای خود هر یک لقبی از قبیل الرشید و المأمون
بالله و المعتصم بالله تا المستعصم بالله
به هم بسته و به آنها خود را معرفی میکردند. در همین دوره بوده است که سلسلههای
امراء استقلال مانند طاهریان و صفاریان و سامانیان و دیلمیان و غزنویان و سلجوقیان
و خوارزمشاهیان یکی بعد از دیگری در ایران طلوع کرده و ایرانیان به وسیلهی آنها،
ایران را از سلطهی عرب بیرون آوردهاند.
با این تفاوت که خلفا با طاهریان و صفاریان به
نظر یاغی مینگریستند و اگر هم روابطی به آنها داشتهاند خصمی و جنگی بوده و امید
داشتند که آنها را با سرکوب مطیع کنند. همین که کار به دیلیمیان و غزنویان رسیده و
از سرکوب آنها مأیوس شدند و چاره را منحصر بمماشات دیده و در حقیقت سر تسلیم پیش
میآورند، برای اینکه خود را هم از تگ و تا نیندازند. خویش را به صدور فرمان لقب و
فرستادن خلعت خوشدل میکردند تا در عوض امراء استقلال این دو سلسله از ذکر اسم آنها
در خطبهها کوتاه نیامده و لا محاله امیرالمؤمنینی و خلیفه المسلمینی اسمی آنها
محفوظ بماند.
عزالدوله و مؤیدالدوله و عمادالدوله و
عضدالدوله و معزالدوله و مجدالدوله و شرفالدوله و بهاءالدوله و سلطانالدوله
القاب دیلمیان و سیفالدوله و یمینالدوله
لقب سلطان محمود غزنوی به همین منظور بوده است. همین که نوبت به سلجوقیان
رسید خلفا ضعیفتر از آن شده بودند که کسی حاجتی به لقب آنها داشته باشد. این است
که این سلسله و خوارزمشاهیان خود از این القاب به رجال و سران لشکر خود داده و
برای خویش شاهی را لقب کردهاند.
مغول آمد. لقب دهنده و لقب گیرندهها را به یک
روز نشاند و خلافت اسمی خلفا هم از بین رفت. در سلسله های گورکانیه و آق قویونلو و
قره قویونلو از لقبهای دولتی ذکری نیست ولی مردم در نوشتجات خود به مردمان بزرگ
به خصوص علماء، فخرالعلماء و المحققین و
جمالالمله و الدین و از این قبیل عنوانات بدون اینکه لفب اختصاصی باشد مینوشتند.
صفویه آمد. این سلسله القابی مرکب از اسم شاه
زمان با قلی مانند حسینقلی و طهماسب قلی میداده و احیانا القاب ملک و دولت را هم
داشتهاند. چنانکه وزیر اعظم کشور را اعتمادالدوله ملقب میکردند و لقب های شغلی
مانند مستوفیالممالک و معیرالممالک و صاحب دیوان نیز در کار بوده است.
در دوره ی قاجاریه آقا محمد خان بنا به قولی که حاجی ابراهیم شیرازی را او به صدارت رسانده باشد، لقب اعتماد الدوله را هم به او داده است. ولی فتحعلیشاه گذشته از القاب شغلی مثل صاحبالدیوان و مستوفیالممالک و منشیالممالک و معیرالممالک دادن القاب توصیفی را شروع کرد و در زمان او در حدود پنجاه شصت تائی از این جملههای مرکب که مضاف آن یک از اسماء وصفی و مضاف الیه آن الدوله و السطلنه و الملک و الملوک بود، به مناسبت و بیمناسبت به این و آن و به خصوص به پسرها و دخترها و زن خود داد.
خاطرات عبدالله مستوفی ۴۵۶جلد اول
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر