از نظر حب جاه، دو بار مرا
به رياست دولت دعوت كردند و من به جهاتي نپذيرفتم. اين بار هم به عشق تحقق بخشيدن
به امر ملي شدن نفت، رياست دولت را قبول كردم. از نظر حب مال هم در تمام دوران
مشروطيت هر خدمتي به من ارجاع شده، حقوق آن را يا نگرفته ام، يا اگر گرفته ام به
مصارف امور خيريه رسانده ام. حقوق نخست وزيري در دو سال و چند ماه اخير ـ منظور
سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ ـ در حدود صد و ده هزار تومان مي
شد كه حواله كردم به بنگاه حمايت مادران و مسلولين بدهند و تمام مخارج دستگاه نخست
وزيري را در منزل خود، و مسافرت به امريكا و بعضي تكلفات كه به عهده اين مقام بوده
از كيسه خود پرداخته ام. آري محرك من در آنچه كرده ام نه جاه طلبي بوده و نه مال
دوستي، بلكه همواره ميخواستم هدف ملت ايران عملي شود و كشور ما همان مقامي را كه
داشته مجدداً به دست آورد.
دفاع دكتر مصدق از نفت در زندان زرهي، حسن صدر، ص ۳۶ و ۳۷.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر