شیخ ما ( ابوسعید ) قدس الله روحه العزیزـ روزی در حمام بود. درویشی شیخ را خدمت میکرد. و دست بر پشت شیخ مینهاد و شوخ بر بازوی شیخ جمع میکرد چنانک رسم قایمان گرمابه باشد.
تا آن کس بیند که او کاری کرده است. پس در میان این خدمت از شیخ سؤل کرد: ای
شیخ! جوانمردی چیست؟ شیخ با حالی گفت: آنک شوخ مرد پیش روی او نیاری.همه مشایخ و ائمه نیشابوری چون این سخن بشنودند، اتفاق کردند که کس درین معنی
بهتر از این نگفته است.
برگرفته از اسرارالتوحید محمد بن منور ص ۲۶۸
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر