و اذ ابتلی ابراهیم...: اما ابتلای خلیلی به ذبح فرزند! گویند خلیل یکبار در جمال اسمعیل نظاره کرد و توجهی در او پدید آمد و تیغ جمال او دل خلیل را مجروح ساخت! خطاب آمد ای خلیل! ما تو را از رومیان آزری نگاه داشتیم تا نظاره ي روی اسمعیل کنی؟
دوستی ما با دوستی دیگری
جمع نیاید. این بود که تیغش در دست نهادند و گفتند اسمعیل را قربانی کن! که در یک
دل دو دوست نگنجد!
حکایت:
گفتهاند: چون ابراهیم گفت:
خدایا! مرده را چگونه زنده کنی؟ ندا آمد که تو نیز بنمای که اسماعیل زنده را
چگونه مرده کنی! درخواست به درخواست! وفا به وفا! ابراهیم وفا کرد خداوند نیز وفا
کرد و وی را ثنا گفت!
برگرفته از تفسیر عرفانی قران مجید خواجه عبدالله انصاری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر