یحیی ماوراءالنهری از سفر حج بازگشته بود. به زیارت بوسعید آمد. شیخ گفت: آنچه آوردهای با جمع در میان باید نهاد و ایشان را فایده داد. آن دوریش گفت: یا شیخ رفتیم و شدیم و دیدیم و یافتیم و یار آنجا نه! شیخ نعرهای بزد. گفت: دیگر بارگوی! دیگر بار بگفت! شیخ نعرهای دیگر بزد و گفت دیگر بار بگوی! سه دیگر بار بگفت. شیخ نعرهای بزد. پس شیخ روی به جمع کرد و گفت: ورای صدق این مرد صدقی نیست. از وی بشنوید!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر