«مرا اگر بکشند، قطرات خونم کلمه ایران را ترسیم خواهد کرد و اگر مرا بسوزانند، خاکسترم نام وطن را تشکیل خواهد داد».
کلنل محمدتقی خان پسیان، در سال ۱۲۷۱ شمسی در محله سرخاب تبریز بهدنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در همان شهر بهپایان رساند و در سال ۱۲۸۶ یعنی زمانی که ۱۵ساله بود، برای ادامه تحصیل در مدرسه نظام به تهران رفت. پسیان در ۲۳سالگی با لیاقت و کفایت تمام به درجه «یاوری» (سرهنگی) نائل شد و پس از پایان تحصیلات در ایران، زمانی که ۲۳ساله بود، به آلمان رفت و ظرف ۳سال دوره هوانوردی و مکانیک را با موفقیت طی کرد و به ایران بازگشت.
وی در سال ۱۲۹۹شمسی پس از سپری کردن مراحل مختلف و بارز
شدن شجاعت و فرماندهیش بهخصوص در شکست قوای روسیه در جریان جنگهای جهانی اول که
به ایران تجاوز کرده بودند، در زمان صدارت مشیرالدوله ریاست ژاندارمری خراسان را
برعهده گرفت.
او از افسران شایسته و آگاه و از جمله میهنپرستان
سلحشوری بود که از همان آغاز، مهر ایران و ایرانی را در دل داشت و با سری پرشور در
آرزوی آزادی و استقلال میهن از دست اجانب و دستنشاندگان داخلی آنان پس از شکست
انقلاب مشروطه تن به تسلیم در برابر حاکمیت مجدد استبداد و روی کارآمدن عناصر
مزدور و میوهچینی چون وثوقالدوله و قوامالسلطنه نداد و با قیام خود در خراسان،
بخشی از مقاومت مردمی را علیه حاکمیت استبداد جدید رهبری کرد.
کلنل محمدتقیخان پسیان قبل از روی کارآمدن قوامالسطنه
در خراسان فرماندهی نیروی ژاندارم را بهعهده داشت و در زمان کابینه سید ضیاءالدین
دستگیری قوامالسطنه که در آن زمان والی خراسان بود، به دست او صورت گرفته بود. وی
بعد از روی کارآمدن قوامالسلطنه که سعی داشت حیطه فعالیت او را محدود کند و نهایتاً
از کار برکنار نماید، از والی تعیینشده از سوی حکومت وقت تبعیت نکرد و عملاً والیگری
خراسان را به عهده گرفت و در آنجا مصدر خدماتی شد. تهدید و تطمیعهای قوامالسلطنه نیز در وی تأثیر نکرد و حاضر به همکاری
و همراهی با قوامالسلطنه و حکومت کودتا نشد.
پسیان مبارزه خود را با عوامل داخلی انگلستان، که در آن
زمان در همه سطوح، مقامهای کشوری و لشگری را قبضه کرده بودند، آغاز کرد و بهصراحت
اعلام کرد: «باید با هر کس که خائن وطن است، بجنگیم». بههمین علت عناصر خودفروختهیی
نظیر وثوقالدولهها و قوامالسطنهها خصم آشتیناپذیر او بودند و در مسیر مبارزه
ملی او، از هیچ کارشکنی و کینهکشی دریغ نکردند. ایام ریاست او در ژاندارمری
خراسان مصادف با استانداری قوامالسلطنه، مهره بدنام انگلستان، در همانجا بود. پسیان
با شجاعت و قاطعیت تمام قوام را دستگیر و به تهران فرستاد و خود کفالت استانداری
را نیز بهعهده گرفت. پس از آن بلافاصله شروع به مبارزه با عوامل استعمار انگلیس و
مرکز آنها در مشهد، یعنی کنسولگری انگلستان کرد و حقوق ازدسترفته مردم را استیفا
نمود. در گزارشهای کنسولگری انگلستان از مشهد موارد متعددی بهچشم میخورد که خشم
و کینه عوامل و کارگزاران استعمار را از اقدامها ملی پسیان نشان میدهد. از جمله
در یکی از این گزارشها آمده است: «کلنل محمدتقیخان در صبح روز شانزدهم سپتامبر طی
یادداشتی به من اطلاع داد که ”از این تاریخ تلگرافهای کنسولگری و تمام اتباع
انگلستان میبایست بهصورت غیررمز و فقط توسط تلگرافچیهای ایرانی مخابره شود“ و
استفاده از وسایل دیگر هم ممنوع اعلام میشود».
پسیان در یکی از نامههایش درباره مشکلات و اهداف خود
نوشت: «… ایرانی نمیمیرد و محو نمیشود؛ اگر ما هم نبینیم، اخلاف ما خواهند دید؛
برماست که آنها را از ننگ ذلت خلاص نماییم؛ آری ما باید جانبازی کنیم، ما باید با
هر کس که خائن وطن است بجنگیم، … بیشبهه ما در این راه به موانع سهمگین برخواهیم
خورد، ما بایست ریشههای سنگین خیانت را از جا کنده، اصول آریستوکراسی [اشرافیت]
را از مملکت نابود سازیم. لیکن امیدوارم عزم آهنین ما سلاسل و قیودات ارتجاعی را
از هم گسسته و تمام موانع و عوائق را برهم شکند، اتکال و اتکای ما به یاری خدا و
ائمه اطهار است و بس… - محمدتقی پسیان». در چنین شرایطی بود که احمدشاه، قوام را
به نخستوزیری گماشت. قوام ابتدا سعی کرد با تهدید و تطمیع پسیان دلاور را فریب
داده و به سلک وابستگان به استعمار و استبداد درآورد. غافل از اینکه شور آزادگی و
میهنپرستی پسیان او را به یک سردار سازشناپذیر تبدیلکرده بود که سودایی جز آزادی
میهن نداشت. و همانطور که خود گفته بود: «… مرا اگر بکشند، قطرات خونم کلمه ایران
را ترسیم خواهد نمود و اگر بسوزانند، خاکسترم نام وطن را تشکیل خواهد داد».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر