حاجی علی اکبر دهدشتی، از نمایندگان مجلس شورا در دوره های ابتدای مشروطیت،
مردی عامی بود. روزی در شکایت از این که آبلیمو در بازار به دست نمی آید گفته بود
"قحط الرجال آبلیموست!"
در آن روزگار، عبارت قحط الرجال
بسیار گفته می شد، که درد شناخته شده ملی بود، و دهدشتی که به درستی از معنای
عبارت سر در نمی آورد آن را به مفهوم مطلق "نایابی" گرفته بود! عبارت او
بی درنگ بر زبان ها افتاد و مصطلح شد و در ریشخند کسانی که به قصد ادیب نمائی قلمبه
پردازی می کنند به کار رفت. نیز به مزاح، از آن روز به قحط الرجال نیز قحط الرجال
آبلیمو گفتند: " آقا، مگر در مملکت این قدر قحط الرجال آبلیمو است که چنین
آدمی را برای این ماموریت حیاتی در نظر گرفته اید؟"
احمد شاملو - کتاب کوچه - حرف آ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر