و دیکتاتوری رواج دارد و در این میان مردم محروم زیان کنندهی اصلی هستند.
این مقاله از آنجا که حرف و سخن این روزهاست انتخاب شده است. توصیف نمایندگان و رؤسای حکومت آخوندی از صدر تا ذیل که اشتهای سیری ناپذیر آنها از منابع و ثروتهای ایران زمین در هیچ قاموسی نمیگنجد.
در یکی از روزهای گرم تابستان ۱۳۲۴ درست چهارسال پیش،
آخرین سرمقاله باختر را من در میان پریشانی و نگرانی از اوضاع سیای آن روز نوشتم و
صبح روز بعد برای شرکت در یک کنفرانس بینالمللی با هواپیمای سربازبر فرانسوی به
طرف اروپای ویران و گرسنه و پاریس ضربت خورده که تازه از جنگ دشمن نجانت پیدا کرده
بود سفر کردم چند ماهی بیشتر نگذشت که روزنامهی باختر به مناسبت نداشتن سرپرست
دلسوز از میان رفت و مؤسسهای که محصول سالها خون جگری و زحمات عدهای از
نویسندگان با ایمان و جوانان مستعد و لایق بود بسته شد.
روزنامهی ما آنروز سخت سرگرم مبارزه بود و برای مدت
چند ماه تنها و یکه در زیر چکمهی ارتش بیگانه که ایران را هنوز زیر اشغال خود
داشت فریاد میزد. در تمام قضایای حساس سیاسی کلیهی اختلافات فکری را کنار گذاشت و
همان راهی که به مصلحت و سعادت مملکت بود ادامه داد. این حرفها را اکنون برای
این نمیگویم که از کسی اجر و مزد و پاداش بگیرم
زیرا به تدریج خوب احساس کردهام که این کشور جای همین بازیگرهائیست که هر
روز و هر ساعت رنگ عوض میکنند و برای دزدی و غارتگری پا به دایرهی سیاست میگذارند
و به منظور جیب بری و منفعت طلبی حاضرند تمام مذاهب و عقاید و احساسات را به دو پول
سیاه قباله کنند!!
اکثر این جماعتی که امروز مدال قهرمانی مبارزهی ضد
توده را بر سینه دارند و کرسی وزارت و وکالت را برای جبران خسارات ادعائی خود مطالبه
میکنند و در آن زمان مانند گربههای دزد لوس از در و دیوار سفارت شوروی بالا
میرفتند و افتخار میکردند که در ردیف صحابهی
شیخ الاسلام در آمدهاند!!
این مناظر رقت بار و این بیحسابی را که انسان میبیند
بر خود میلرزد و حق دارد فکر کند اگر یک روز دیگر این مملکت به فداکاری فرزندانش
احتیاج پیدا کرد آیا این ناسپاسی و بیبند و باری مسؤلین امور در طرز کار و وضع
سیاسی و اجتماعی آینده مؤثر نخواهد بود.
آن آزادی ایده آل بشر که چند قرن است رفیق زندگی و سرچشمه
ی سعادت اقوام متمدن جهان بشمار میآید برای مردم مملکت ما حکم خواب و خیال و وهم
تصور را پیدا کرده به طوری که ما با استبداد
و زور و تجاوز و تعدی آشنا شدهایم و با این مظاهر اعصار اولیه خلقت خو گرفتهایم
که دنیای غیر مقید و آزاد پیش نظر ایرانی وجود خارجی ندارد وحتی نمیتواند تصور
کند که دور از آسیا و بالاتر از این صحاری خشک و بیآب و علف شرق نیز مللی زندگی
میکنند که تو سری خوردن را نمیشناسند. کرنش و چاپلوسی در حیات سیاسی ایشان اثری
ندارد. وطن فروشی و بیتقوایی شرط موفقیت آنان محسوب نمیشود و از هزار راه و
دستاویز هر روز خانهی دهقان و کارگر و کاسب را دولت فقط برای اینکه سر نیزه در
اختیار دارد نمیچاپد.
دلم از این میسوزد که اعمال مشتی طماع و صندلی پرست و
جاه طلب را به حساب تمام ملت ایران خواهند گذاشت و جامعهای از این خرابکاری معدودی
نالایق و ناپاک خواهد سوخت/
باختر امروز با همان تهور دیروز باختر با همان جسارت و
بیپروایی، از مصالح علفخورها، پا برهنهها و گرسنهها و بیکفنها دفاع خواهد
کرد. این روزنامه مال میلیونها مردمیست که در اثر ضعف و ناتوانی در شرایط
زندگی عصر جدید یا قرون وسطی باقی ماندهاند
و از دنیای قرن بیستم خبری ندارند.
شعار ما این است: یا مرگ یا آزادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر